فاطمیون پادشاه عالمند
نويسندگان

 

 

 

 

آقاجان ای پسر فاطمه (س) ای پسر رسول خدا(ص)

دیروز نامردانی از تبار بنی امیه حرمت را و

بارگاهت را با بمب کینه ها و دشمنی های خود منفجر

کردند و داغ مظلومیت شما امام بزرگوار را بر دلهای

شیعیان مهر کردند و امروز هم دست دشمنی بنی امیه

روزگار به گونه ای دیگر مظلومیت اهل بیت(ع) را

نشانه گرفته و فردی شیطان صفت کسی که بوی متعفن و

نجاست وجودش مشام زمین را متورم کرده با خواندن

ترانه های پلید خودش باز هم حرمت شما را شکست. خدا

لعنتش کند که چقدر شیطان صفت و ملعون است.!

و اما ما مدعیان تشیع و مثلاً پیروان امامت و ولایت 

فقط نشستیم ونگاه کردیم.!آه ه ه که چقدر ما بی رگ

و بی غیرتیم که امام مان هتک حرمت شد و ما فقط

نظاره کردیم آقا جان از دست این شیعیان بی غیرت

کاری ساخته نیست خوتان برای ظهور دعا کنید.

الهم عجل لولیک الفرج!!!

خدایا برسان ظهور متقم مظلومیتهای اهل بیت پیامبرت را.!!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:53 ] [ سرباز ولایت ]

 

روزها یکی پس از دیگری می گذرد و ما همچنان در دریای غفلت خود دست و پا می زنیم و انگار نه انگار او که ما

رادر میان هزاران هزار آدمی از خودمان دوست تر دارد سالیانی بس جانکاه است که در بیابانهای معصیتها و گناهان

ما همچنان در پی قطر ای غیرت و جوانمردی می گردد و به دنبال چشمه ظهور است تا در آن وضوی خود ساخته

و تکیه زده به دیوار کعبه نماز عدالت و انصاف اقامه کند به جماعت.

آی مسلمانها!!!

آی شیعیان!!!

آی انسانهای آزاده دنیا!!!

آی عدالت خواهان!!!

مگر نمی دانید او که عدالت گستر دنیاست قرن هاست که خود اسیر بی عدالتی های ما شده است. نمی دانم مارا

چه شده که اندکی به این نمی اندیشیم که چه چیزی ما را از بهترینهای خلقت غافل کرده. شاید ما نمی دانیم که

بهترین خلقت کیست، شاید فراموش کرده ایم که چه کسی قرار است به تمامی خوبی های دنیا رنگ بهترین بزند،

شاید آنقدر غرور ما را گرفته و سرمست از القاب و نشانه های خود هستیم که دیگر احساس می کنیم دنیا به

بهترینی نیاز ندارد شاید فکر می کنیم خوبی های ما آنقدر خوب است که دیگر احتیاجی به بهترین شدن ندارد

اما... بدانید که ما در غفلت هستیم و بدانید که مهدی فاطمه پس از گذر قرن ها هنوز در انتظار قطره ای فقط قطره ای

از غیرت ماست تا از پشت بیابان های غریبی سر برآرد و بر هر چیز رنگ بهترین بزنید

 

آی انسانهایی که ما از همه نادان تر هستیم بدانید کبودی بازوی فاطمه و سرخی خون حسین هنوز از التهاب

نیفتاده پس کی ما می خواهیم به خودمان بیاییم و درک کنیم که چقدر بی غیرتیم که آقایمان و مولایمان در بیابانها

در غم غربت علی بن ابیطالب و در غم بی یاوری اش از چشمانش به جای اشک خون می بارد

شما را به خدا شما را به هر آنچه دوست می دارید بیایید کمی به خودما بیاییم و از این همه بازار گرمی ها پرهیزیم

بیایید کمی غیرت داشته باشیم امام زمان مان در بیابانهای غیبت تنها مانده بیایید برای ظهورش کاری کنیم بیایید

کمر همت ببندیم و چشمهای زمین را فرش قدومش کنیم

بیایید کمی غیرت داشته باشیم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:42 ] [ سرباز ولایت ]

 

 

درد عشقی کشیده ام که مپرس          زهر هجری چشیده ام که مپرس

گشته ام در جهان و آخرکار            دلبری برگزیده ام که مپرس

آنچنان در هوای خاک درش            می رود آب دیده ام که مپرس

من به گوش خود از دهانش دوش       سخنانی شنیده ام که مپرس

سوی من لب چه می گزی که نگوی    لب لعلی گزیده ام که مپرس

بی تو در کلبه گدایی خویش          رنجهایی کشیده ام که مپرس

همچو حافظ غریب در ره عشق      به مقامی رسیده ام که مپرس


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:31 ] [ سرباز ولایت ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]
            

 

آنکه تورا شناخت جان را چه کند

 

فرزند و عیال و خانمان را چه کند

 

دیوانه کنی هردو جهانش بخشی

 

دیوانه تو هر دو جهان را چه کند


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]

دلم خیلی برا راهیان نور تنگ شده انگار همین دیروز بود که به بچه های هیئت رفتیم

قتلگاه شهدا

وقتی برای اولین بار رفت بودم یه احساس خاصی داشتم یه جورای احساس غریبی

می کردم فکر میکردم اونایی که شهید شدن آدمای عجیب غریبی بودن فکر می کردم

شهادت کار یه عده آدم خاصه که خدا تو سرنوشتشون نوشته که باید شهید بشن اما

وقتی رفتم اونجا نظرم عوض شد وقتی یادمان های شهدا رو می دیدم یا راوی ها

خاطرات شهدا و عملیاتا رو برامون می گفتم فهمیدم شهدا خیلی هم عجیب غریب

نبودن

شهدای ما مثل همه این آدمای هستن که من اطرامون می بینیم با این تفاوت که اونا

دنبال یه چیز دیگه و به فکر یه حای دیگه بودن اما ما و آدمای اطرافمون تو چارچوب

تنگ دنیا گیر افتادیم

من فهمیدم که این سرنوشت ادما نیست که شهادت رو براشون تعیین بلکه خود ما

هستیم که باید تکلیفمون رو با خودمون و خدامون روشن کنیم هرکی شهادت بخواد

باید همتشو داشته باشه و لازم نیست که عجیب غریب باشه

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]

 

اینجا طلاییه است نزدیکترین نقطه ایران به کربلا  جایی که عشق به بلندای عظمت عظیم شهادت سر تعظیم فردآورد

اینجا کربلای ایران است همانجا که شهید همت به عهد خود وفا کرد همانجا که در خیبر تکه تکه شد

غروب طلاییه انگار غروب عاشوراست صدای شیون زمین نمناک کربلا در گوش طلاییه نجوایی عاشقانه دارد انگار که خون کربلا در رگهای طلاییه جاری باشد

نگاه رمل های طلاییه چه آشناست با چشمان اشکبار می گوید پا روی خون شهدا نگذارید و بگذرید  

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]

به یک میدان مین وسیع در فکه برخوردیم نزدیک که رفتیم با صنه عجیبی برخوردیم اول فکر کردیم لباس یا پارچه ای است که باد آورده اما جلوتر که رفتیم متوجه شدیم شهیدی که ظاهرا برای عبور نیروها از میان سیمهای خاردار خود را روی آن انداخته تا بقیه به سلامت گذر کنند بند بند استخوانهای بدن داخل لباس بود و در غربتی دوازده ساله روی سیم خاردار دراز کشیده بود


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]

 

امام حسین (ع) فرمودند:

 

عزت و بی نیازی(از جایگاه خود) بیرون آمده به گردش پرداختند چون با

"توکل" برخورد نمودند( خود را جلوه هایی از آن دیدند) و در آن مقیم گشتند


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]
                                             

اینجا کربلاست قتلگاه خون خدا

 

 

 

     حضرت زهرا (س) :

 

در کربلا فرزندم را با حیله و تزویر شهید می کنند

وای بر قاتلان او که عذاب دردناک وپستی و خاری بر آنها باد


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]
 

 

اگه حسین ما نبود

 عشق اینهمه زیبا نبود

چیزی به اسم عاشقی

تو سینه دنیا نبود


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]
 

 

یک نفر می گفت تمام دین در نماز خلاصه می شود همه آنهایی که شهید شدند برای زنده ماندن نماز

بود امام حسین برای خواندن نماز ظهر عاشورا اصحابش را در برابر تیرهای دشمنان  قرار داد و حضرت   

ام الوجود فاطمه زهرا (س) با پهلویی شکسته و غرق خون و درد نماز اول وقت خود را با عشق کمال

یافته ای وصف نشدنی می خواند امیر المؤمنین (ع) در محراب نماز به اوج آسمان بندگی پرگشود

 

می گویند آقا امام زمان هر هفته که پرونده شیعیان را بررسی می فرمایند اولین چیزی که بدان توجه 

می کنند وضعیت نماز خواندن شیعیان است و در آن هنگامی که صدای قدمهای ظهورشان با دیوارهای

انتظار گره می خورد در کنار خانه کعبه یعنی قبله نماز مسلمانان ظهور می فرمایند

 

راستی ما نماز می خوانیم ؟!!!!

 

اگر نماز می خوانیم چطور می خوانیم ؟ من که هروقت نماز می خوانم تمام چیزهای گمشده ام را در

نماز پیدا می کنم !!!!! وای بر من که همین مقدار زمان اندکی که در طول شبانه روز به خالق خود

اختصاص می دهم بیشتر به فکر دنیا هستم تا به فکر خدا،،،،!!!! ایکاش امام حسین و مادر بزرگوارشان

دستم را بگیرند که من هم نماز عاشقانه حواندن را یاد بگیرم!!!!! ایکاش عاشقانه نماز بخوانم !!!!!

ایکاش در نماز به خدا بیاندیشم !!!!! ایکاش من هم آدم بشوم!!!!!!


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ یک شنبه 17 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:26 ] [ سرباز ولایت ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:17 ] [ سرباز ولایت ]

 

               

مادر تو می روی اما زینب چه کند با غم حسین


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:15 ] [ سرباز ولایت ]

 

مقبره اش سنگ یادبود ندارد

همه جهان قباله زهراست


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:11 ] [ سرباز ولایت ]

 

قرن ها می گذرد و ما هنوز اندر خم کوچه اول هستیم

و هنوز این سؤال را از خودمان می پرسیم که:

چرا فاطمه (س)شبانه دفن شد

ما هنوز از خودمان می پرسیم و هنوز پاسخی برای آن نیافته ایم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 12:6 ] [ سرباز ولایت ]

 

 

دل علی(ع) به وسعت زهرا گرفته و قلبش در تکاپوی دنیاطلبان به میدان مبارزه بین حلم و صبر برای اسلام و دنیا طلبی و عطش قدرت مبدل شده و ما چه نشسته ایم که علمدار علی در پیش چشمانش و در برابر کودکانش پهلو شکسته شد.

ای مسمار! ایکاش هیچوقت بر گره در خانه علی تکیه نمی زدی و ایکاش نمی آمد آن زمانی که تصمیم گرفتند درب خانه علی را از چوب بسازند .

زهرای من، زهرای علی! ای که تمام آسمانها و تمام فرشتگان الهی در برابر سجده تو قد خمیده می کنند ، اینک چگونه شد که امامت را و شوهرت را در برابر آسمانها و فرشتگان الهی قد خمیده دیدی و یارای یاریش نداشتی ؛ این کدام دست نفرین شده ای بود که دست خدایی تورا کبود نمود و بازوی علی یارت را در یاری علی به قلب طفلت پیوند زد.

زهرای علی! چگونه در روز قیامت و در صحرای محشر چشم به قدم های تو بدوزیم و آن زمان که ندا آید دختر فخر اولیا وارد محشر می شوند انتظار شفاعت از شما داشته باشیم در حالی که بازوی شما کبود شد صورت شما نیلی گشت و میخ در بر قلب طفلت بوسه زد اما ما هنوز بر جاییم و تنها کاری که می کنیم گریه است و قلم فرسودن .

دیگر زهرایی نیست که در زمان یخ زده ما از امام زمانمان حمایت کند و با او بیعت نماید و ما مردم همان مدینه ای هستیم که همه چیز را می بینیم و چشیدن تلخی مظلومیت ها و غربت ها را به اماممان واگذار نموده ایم و خود در گوشه ای ایستاده و فقط می گرییم .

زهرا در سر ولایت رفت اما ما ولی مان را در چشیدن تلخی مظلومیت و غربت تنها گذارده ایم و فقط گریه می کنیم نفرین بر ما که اینگونه ایم...

حدیث کسا پاره شد اما حدیث هر روزبیشتر بر سر زبانها می گردد...

نفرین بر سیاست بازی ها ما


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:43 ] [ سرباز ولایت ]

 

آقاجان !

موکول می کنم گله از هجرتان را به بعد امروز حال مادرتان روبراه نیست


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:19 ] [ سرباز ولایت ]

 

 شهادت مظلومانه و مغضوبانه مادر بی نشان حضرت ام الوجود فاطمه زهرا (س) را هزاران هزار بار به پیشگاه حضرت بقیة الله (عج) و امام خامنه ای تسلیت می گوییم

ما در غم مظلومیت زهرا قهقهه های تلخ گریه سر می دهیم . ما می دانیم مادرمان را مظلومانه با میخ در زدند می دانیم برای چه ناله های سوزبار طفلان زهرا با کینه های زهر آلود دنیا طلبان و فرومایگان پیوند خورده اما چه سود که فقط می دانیم ایکاش کمی هم می دیدیم که حادثه تلخ کوچه های بنی هاشم در امتداد زمان همواره تکرار می شود و زمانی به شکل صحرای کربلا ، زمانی در قالب شهدای شلمچه ، طلاییه ، فکه و... و اکنون هم به گونه ای دیگر در بحرین و در فاطمه کشی های دیگر همچنان اسب ظلمت و جهالت می تازاند . ایکاش برای یک بار هم که شده دست از تسلیت گفتن های تکراری برداریم و کمی زهرایی باشیم و با عمل خویش و با جان خویش به دفاع از حق و حقیقت می شتافتیم . ایکاش ما هم مثل فاطمه امیرالمؤمنینمان را تا پای همه هستیمان یاری می کردیم ایکاش اماممان را دوست می داشتیم و اطاعتش می کردیم اما ما فقط بلدیم به اماممان تسلیت های بی مزه و تکراری بگوییم غافل از این که امام ما دیگر زهرایی ندارد که با او بیعت کند و جان و طفل بر سر بیعت خود فدا کند . ما غافل از این هستیم که امام بی زهرای ما غریبانه سر به بیابانها گذاشته و هردوشنبه مویه های سوزناک بر گناهان و نافرمانی ها و پیمان شکنی های شیعیان شناسنامه ای خود سر می دهد . ما فاطمیون هستیم همان فاطمیونی که فاطمه شان جانش را به امام خود تقدیم نمود اما خودمان اماممان را تنها در بیابانهای غربت و در میان غصه های جانکاه قرنهاست رها کرده ایم . آه از پیمان شکنی ها و بیعت شکنی های مسلمانان شناسنامه ای که امام خود و نایب امام خود را در مظلومیتی بس غریبانه و جانکاه بی یاور گذارده اند

 

ای منتقم صورت نیلی مادر و ای منتقم بازوی شکسته اش زودتر بیا که ظلمها و بیعت شکنی های مسلمانان شناسنامه ای بیداد می کند

 

و ایکاش حرص قدرت و دنیا فریبمان نمی داد و به اسم اسلام پهلوی دختر پیغمبر اسلام را نمی شکستیم و خون شهدای اسلام را زیر پاهای قدرت و دنیاطلبی مان له نمی کردیم ایکاش اماممان را تنها نمی گذاشتیم و کمی هم به فکر آخرتمان بودیم ایکاش...

امام زمان تسلیت...!؟

امام خامنه ای تسلیت...!؟ 

و ما باز هم قهقهه های تلخ گریه سر می دهیم...!؟


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:47 ] [ سرباز ولایت ]

 

زمانی که علی (ع) بدن زهرایش را به خاک می سپرد رو به طرف مرقد پیغمبر(ص) با چشمانی گریان ناله سر داد:

 

    لقد استرجعت الودیعه     ای رسول لله امانتت را باز گردادندم


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:37 ] [ سرباز ولایت ]

 

شهر پیغمبر پر از بیداد شد         آسمان لبریز از فریاد شد

نخل ها بر سینه و سر می زدند       طایران عرش پرپر می زدند

چشم جبریل امین مبهوت بود      غرق ماتم عالم لاهوت بود

کینه وزی را عجب آموختند       قلب مادر را به طفلش دوختند

آن در و دیوار گلگون گشت وای    فرق حیدر غرق در خون گشت وای

ضرب سیلی دیده ای را تار کرد     مجتبی با زهر آن افطار کرد

با غلاف تیغ بازویی شکست      شمر روی سینه مولا نشست

روی مه را جوهر نیلی زدند        دختری در کربلا سیلی زدند

درب بیت وحی را افروختند       خیمه اهل حرم را سوختند

از دل زهرا برون شد بوی عود     بوی یاس و آتش و اسپند و دود

میخ در پهلوی محسن را درید     تیر شد بر حنجر اصغر رسید

تیغ را قنفذ در عالم تاب داد      دست عباس علی در شط فتاد

بس نیام و تیغ در رقص آمدند    بوسه بر پهلو و بر بازو زدند

کیست زهرا آسمانی در سجود     بوسه دستاس بر دستی کبود

عادیان زین سو آن سو آمدند       بند بر دستان دست حق زدند

دست حق در بیعت زنجیر شد    شیر حق بین دوصد خنزیر شد

گنبد نیلی گریبان چاک زد      عصمت حق را عدو بر خاک زد

فاطمه یعنی زدن در کوچه ها    مادری را پیش چشم بچه ها

چشم عالم لب به لب الماس شد     خاک یثرب مست بوی یاس شد

عالمی خاموش و بی مهتاب گشت    ارغوان رخ، ماه عالم تاب شد

عرش حق هم زین جفا در هوش شد    ذوالفقار مرتضی بی هوش شد

کیست زهرا یکه یار مرتضی       هم زره هم ذوالفقار مرتضی

آه زهرا نعره های حیدر است        نی که دختر، مادر پیغمبر است

روضه رضوان به زیر پای اوست     سینه غم چاک از غمهای اوست

چشم عین الله گریان امشب است    بعدازاین ام ابیها زینب است

گفت حیدر ای تمام جان من        طفل و بازویت بلا گردن من

قامتم را ای وجودت قائمه           کلمینی کلمینی فاطمه

فاطمه چشمان خود را باز کرد      با نگه روی علی را ناز کرد

دست حیدر را گرفت آن نازین     گفت ای مولا امیرالمؤمنین

هرچه گویی من اطاعت می کنم     غم مخور خود با تو بیعت می کنم

فاطمه گردد بلا گردان تو      هستی زهرا فدای جان تو

گرچه می دانی تو نیت های من        یا علی بشنو وصیت های من

غسل ده من را به زیر پیرهن       صبر کن در بستن بند کفن

ای امیرالمؤمنینم بوترات    جای من شب پیش طفلانم بخواب

جان فدایت ای پناه عالمین     جان تو جان حسن جان حسین

یا علی پیش حسینم وقت خواب     جان زهرا کاسه ای بگذار آب

چادری پنهان درون خانه کن        جای من موهای زینب شانه کن

جان زهرایت علی جان جای من      بوسه بر چشمان عباسم بزن

یا علی شب بر سر قبرم بمان         هل اتی! بر کوثرت یاسین بخوان

گفت و گفت و دیدگان بر هم گذاشت    هل اتی را غرق در ماتم گذاشت

چاره ساز عالمی بیچاره شد          کوثر و دخان ز قرآن پاره شد

یاس گلگون علی چون جان سپرد      نی که زهرا بل علی افتاد و مرد

شاپرکهاییم و خاکستر شدیم        وای مردم وای بی مادر شدیم

جای سیلی تا ابد بر روی ماست        تا قیامت میخ در پهلوی ماست

رد خون سینه ات بر جاده است       خاک چادر مهر هر سجاده است

آه مادر کودکانت خسته اند         چشم بر دست کبودت بسته اند

ای که عجل گفتی و مرگت رسید        عجلی گو تا فرج آید پدید

( شعر از مرحوم ابوالفضل سپهر)


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ دو شنبه 4 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:55 ] [ سرباز ولایت ]

 

بأی ذنبٍ قتلت


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:41 ] [ سرباز ولایت ]

                                    

 

 

عشق یعنی عشق ناب فاطمه          بیت الاحزان خراب فاطمه

 

دل در عزای یاس پرپر خدا می سوزد و زبانه های آتش دلتنگی علی در شب های ویران مدینه سرود غربت می سراید و چه کسی می داند در این روزها بی فاطمه بودن ، در این روزهای دلتنگی و غربت، علی با خدای خویش چه نجوا می کند و داغ یاس کبود خود را چگونه با خدای فاطمه قسمت می کند؟! آه ای چشمان علی! بسوزید و بگریید که زهرای علی را با سیل خونین اشک بدرود باید گفت. حسنم! ای سپر بلای مادر در کوچه های غرور و سرمستی قباله فدک! بگو مگر  چه دیدی که اینگونه صدای ناله فرشتگان را به سوز دل خونینت پیوند زدی و با فریاد و فغان در غم صورت نیلی فاطمه رخ زرد نموده ای. تو که کوه صبر بودی،! تو که استواری ات قدمهای مدینه را می شناخت،! اینک چه شده که بدینسان بی تابی و مرغکان آسمان را با تب گریه هایت پرکنان و برسر زنان کرده ای! بگو که قباله فدک را از دست مادر گرفتند پاره کردند و بر صورتش سیلی زدند و گوشواره اش بر زمین افتاد بگو... بگو که مادر گفت به علی چیزی نگویی.

زهرا که رفت دیگر چه کسی دستان علی را ببوسد و به او بگوید روحی فداک یا امیرالمؤمنین. زهرا که رفت دیگر چه کسی فخر علی باشد و علمداری کند برای علی؛ زهرا که رفت دیگر چه کسی فاطمه باشد دیگر چه کسی زهرایی کند.

روحی فداک ای امام غریب فاطمه یا علی... 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:19 ] [ سرباز ولایت ]

 


موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 10:15 ] [ سرباز ولایت ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ فاطمیون خوش آمدید تورو خدا دعا کنید من شهید شم
امکانات وب
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 584
بازدید کل : 57587
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



ایران رمان